قبرس نامه-دو

آدم هایی که باهاشان هم سفرم، به مراتب جالب تر از فبرس اند! . اصلا از دیدن و درک کردن این جزیره دست کشیده ام و فقط حواس ام به این هاست. به غیر از فرمانده شان که ژنرال ایکس است، و یک نفر دیگر که آرزوی دیدن اش را داشتم، بقیه از دم عجایب الخلقه اند. من از قبل از سفر با خودم به توافق رسیدم که قضاوت نکنم و بی طرف باشم و نه گارد بگیرم و نه هیچ. ولی مگر می گذارند؟…وقتی یکی شان می آید و با افتخار از سوغاتی هایی می گوید که برای هر دو زن اش خریده!….یا آن یکی می گوید با این per diem تخم مرغ هم نمی شود خورد و ما پول همراه مان نیست و بعد یک دفعه سرویس طلا می خرد…
دهن آدم میخواهند بسته باشد؟

یک نظر برای مطلب “قبرس نامه-دو”

  1. ناشناس

    لاهیگ *** باران جان اینها رو ول کن و از نیکوزیا و لارناکا لذت ببر. من حدود یکسال و خورده ای اونجا زندگی کردم و اگه اونجا بودم دستت رو میگرفتم و می بردمت همه ی جاهای دنج. اگه وقت داری به Plato Cafe سر بزن. جای خیلی باحالیه . البته همه ی اطلاعات من مال ۵ سال پیش هست. زمان ما که جز پاتوقهای من و دوستهای انگلیسیم بود. یه رستوران فرانسوی هم بود که نزدیک سالن تیاتر نیکوزیا و خیلی معروف بود واسه خاطر صاحبش که یه زن فرانسویه که مدل هم بود و شدیدا ماه بود این آدم. اون موقع ها تمام رستوران پر از نقاشی یه زوج بود رو تنه ی درخت که برای فروش بودن. اگه اشتباه نکنم اسمش Au Bon Plaisir بود . غذاهاش عالی و خیلی شبها موسیقی داشت اگه مثل من دوست داری غذا تست کنی شاید از ساندویچ ٬ هالومی ( یه نوع پنیر گریل) خوشت بیاد . هرچند بیشتر غذاهای یونانی عالین ولی من عاشق این پنیر شدم. یادمه تو لارناکا از مسیر سنتروم به سمت پالم بیچ هتل ( یا روستای اوروکلینی) کنار میدون یه ماشین ساندویچ فروشی بود که بهترین ساندویچ ها رو داشت . واسه خیلی ها اصلا قابل تحمل نبود ولی من عاشق ساندویچ هاش بودم توی نون فروشی های zorba اسنک های خوشمزه زیاده. ببخشید طولانی شد ولی حیفم اومد که تجربیاتم رو نگم شاید بدرد خورد هر چند مال ۵ سال پیش ه. خوش باشی ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *