_ یک ریپورت” ساده و مختصر”!! از ز.ه.ر.ا ک.ا.ظ.م.ی و “آقای”!!!! م.ر.ت.ض.و.ی می شه بنویسی پلیز؟
توی سرم داد زدم که “ساده و مختصر”؟!…”آقای”؟!…بعد یادم می افتد که کی هستم و آن طرف کی هست و اصلا ما این جا چه می کنیم و چه نمی کنیم و فقط می گویم : sure
ده تا پیج و کوفت و زهر مار باز می کنم…
از آن صفحه سرم محکم می خورد به آن یکی صفحه…
از آن تصویر پرت می شوم به آن یکی تصویر…
از آن فیلم کشان کشان می برندم به آن یکی فیلم…
ناخن های ام تیر می کشند و صدای شکستن انگشت های ام توی سرم می پیجد انگار…
پنج ساعت است که نه ریپورت ساده و مختصر!!م جمع می شود و نه اشک های ام…

یک نظر برای مطلب “”

  1. ناشناس

    love *** باد با چراغ خاموش کاری ندارد اگر در سختی هستی , بدان که روشنی . . . —————— من در برخی از امتحاناتم مردود شدم اما دوستم تمام درسهایش را با موفقیت گذراند. اکنون او یک مهندس در شرکت مایکروسافت است و من فقط مالک مایکروسافت هستم … بیل گیتس ۸۸۹۵۱ *** عزیزم باید چند بار بخونمت تا بفهمم چی گفتی:))))))))))ولی تا قسمتی درسته
    رها *** میدونی باران؟ من هیچ وقت از ایران بیرون نرفتم، اما آدمهای زیادی دور و برم بودن که رفتن. یعنی رفتن ولی میان و برمی گردن. وقتی اینجان، ته چشم همه شون، فارغ از اینکه از رفتنشون راضی هستن یا نه، یه چیز عجیبی هست. یه تعلیق. یا یه همچین چیزی. چیزی که وقتی اینجا بودن نمی دیدی. من نه حق دارم و نه می تونم توصیه ای بکنم، فقط اینو میدونم که الان روی یه پلی هستی که این ورش رفتنه و اون ورش موندن. وقتی تصمیم گرفتی، انگار ناخواسته بندای پل قطع میشه. امیدوارم تا وقتی بندا قطع نشده، بتونی تصمیم درست رو بگیری. اصن چی گفتم؟ *** سوال سیاسی می پرسی؟!
    سیمین *** عزیزم باید چند بار بخونمت تا بفهمم چی گفتی:))))))))))ولی تا قسمتی درسته *** آخ آخ آزاده…آزاده…! من سکوتم و نمی دونم چی بگم.
    مهدیس *** می روی و گریه می آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد… *** اگه چیزی بعد از رفتن بچسبه
    آزاده *** آقای نویسنده هم باهات میان؟ *** سخته…خیلی سخت:(
    مهسا *** سوال سیاسی می پرسی؟! *** امیدوارم توی هواپیما نگم قلب ام داره کنده می شه و چه گاف و هه ای بود که میل کردم!
    دریا *** من درکت مییکنم من هم این روزها مثل تو در برزخم تفاوت من با تو در اینه، که مادر تو بعد از رفتنت تنهای تنها نمیشه و برادرت در کنارشه اما مادر من تنها میشه بعد از ۱۷ سال که از فوت پدرم میگذره، بعد از ۱۷ سال در کنار هم زندگی کردن، باید ازش جدا شم. من هم موندم که آرزوهام رو انتخاب کنم یا مامانمو *** بریم بریم
    پگاه *** آخ آخ آزاده…آزاده…! من سکوتم و نمی دونم چی بگم. *** آیلریممبر
    sheyda *** امیدوارم موفق بشی به اون چیزی که می خواهی برسی باران جون و یه چیزیه که باید بگم: اگر رفتی دیگه به اما و اگر و شاید و باید… برگشتن فکرنکن.همونجا بچسب به زندگیت *** منم امیدوارم
    bahare *** اگه چیزی بعد از رفتن بچسبه *** فندقک من..یه پی دی اف می فرستم برات! مطالعه کن:)
    هیما *** باران جان همه ما بارها و بارها در زندگی مجبوریم زجر انتخاب را تحمل کنیم.ببین باران مگر اگر جای تو باشم قرار نیست برای این انتخابم زجر بکشم و یا خیلی های دیگر شاید. اما کاملن می فهمم که انتخاب برای تو چقدر سخت است.باران بیا فکر کن ببین پیامد کدام انتخابت برایت آرامش به دنبال خواهد داشت؟کدامیک را انتخاب کنی چند وقت بعدش ته دلت خوشحال خواهد بود که چه خوب شد این را انتخاب کردم؟ می دونی باران تمام چیزهایی که آدم تو زندگی به دست میاره در برابر آرامش و آسودگی خیال هیچه هیچ. *** خوبم ترنججونم
    sheyda *** سخته…خیلی سخت:( ***
    دختر نارنج و ترنج *** صبر کن حالا سختیهاش مونده….موقع خداحافظی میبنی که قلبت انگاری داره کنده میشه ….ولی با تمام سختیش و جر خوردنش می ارزه….اون موقع که تو هواپیمایی به خودت میگی اره من تونستم پس باقیشم می تونم….موفق باشی ***
    Pegah *** امیدوارم توی هواپیما نگم قلب ام داره کنده می شه و چه گاف و هه ای بود که میل کردم! ***
    مونا *** مبارکه بانو ایشالله که خوب از پسش بر میای حق تو چیزای بیشتریه حق تو لیاقت تو کشف کردنه ساختنه میدونم که میتونی قبل رفتنت بیا اون روزی ماهت رو ببینیم 🙂 ***
    *** بریم بریم ***
    *** Whatever you do in life will be insignificant but it’s very important that you do it Beacause no one else will… +Remember me – Allan Coulter من نرفتم,پشیمون شدم ***
    *** آیلریممبر ***
    *** سخته، تصمیم بزرگیه اونم تو این شرایط اما میشه انتخاب بهتری کرد بین موندن و رفتن میتونی بری به چیزایی غیر از پول و پوزیشن که میخوای برسی … که شاید همون رها بودن و آرامش روحی و آزادی باشه حتما میتونی بعد اینکه جا افتادی و چندسال گذشت مادر و برادرک رو ببری و اونجا همه باهم باشین و هر وقت دلتنگ وطن شدین یه سفر بیاین روزای بهتری تو راهه باران امیدوارم هر چی خوب و به صلاحته اتفاق بیفته ***
    *** منم امیدوارم ***
    *** باران مادر اگه بری هم میتونی برگردی پس اینقدر نگران نباش مثه شیر؟نه نه مثه شیر_ مسابقه ای برو و اوکی بگیر فعلا تا بعدش پ.ن:در راستای همون گرفتاریایی که میدونی در به در دنبال کارم شما تو افیس ابدارچی نمیخواین؟ ***
    *** فندقک من..یه پی دی اف می فرستم برات! مطالعه کن:) ***
    *** بارانم خوبی؟.. دلم برات تنگ شده دختر… ***
    *** خوبم ترنججونم ***
    *** مطمین باش اون کاف و ه رو بارها میاد تو ذهنت:) ولی زندکی همینه …..بمونی هم باز اون کاف و ه میاد تو ذهنت….میدونی بخوام تجربه خودمو بکم سخته ولی به نظر من به تجربش میارزه و البته که اکه اصولی بری میتونی راحت برکردی و سر بزنی و اینکه برای اینکه خداحافظی رو راحت تر کتی به خانواده قول بده بعد از جهار ماه برمبکردی و بعد جهار ماه شده برای یه هفته برکرد خیلی تاثیر داره هم خودت میفهمی راحت تر از اونیه که فکرش و میکردی هم خانوادت…در کل که زندکی بدون کاف و ه زیادی خوردن که زندکی نمیشه :))))))) شاد باشی همیشه ***
    *** بدترین چیز ِ مهاجرت این نیست که از صفر شروع کنی یا در تنگنای اقتصادی باشی، بدترین چیزش این است که باز احساس کنی اینجا هم “جای تو” نیست. چنانکه “آنجا” هم جای تو نبود. محمدسعید حنایی کاشانی __مجله حرفه هنرمند ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *