هورمون های هرزه ی سی سالگی!

خوابم میادمثه سگ…
مربی آلمان نمی ذاره!

یک نظر برای مطلب “هورمون های هرزه ی سی سالگی!”

  1. ناشناس

    سیمین *** باران چقدر دلم هراس ِ نبودنت را داشت چقدر می گشتم تا نشانی از تو پیدا کنم آمدم اینجا و آرام گرفتم از این چند خطِ پر از غم که توی اش از رفتن و نبودن گفته ای اما همین نوشته ی تیره و بارانی، برای من یعنی که تو آنقدر هستی تا بنویسی هنوز… *** من واقعا نمی دونم این همه محبت تو رو چه طوری توی روح ام جا بدم سیمین. نکن این کار و
    مینروا *** من واقعا نمی دونم این همه محبت تو رو چه طوری توی روح ام جا بدم سیمین. نکن این کار و *** مینروااااااا….ویزاااااااا….شیرینی آیا؟
    نادم *** فدای دلتنگیات شم …فقط اینجوری نگرانمون نکن دختر خوب :* ویزام اومد همین الان. ***
    مینروا *** مینروااااااا….ویزاااااااا….شیرینی آیا؟ *** 🙂 ممنونم. خیلی
    سارا *** روی من شرط ببند تمام “دل” ها را رد کرده ام چشم بسته این قمار را می برم دوست داشتن تو.. دلیل که نه…!!! دل می خواهد… *** خوبی ِ تو تمومی نداره نه؟
    دختر نارنج و ترنج *** همه شیرینی میخوان. ولی فعلا که تو ماه مبارک! هستیم و …. ایشالا بعد ماه رمضون شیرینی میدم. شاید بیام تهران چند روزی…. :* *** راهی راهی راهی…:( اگر راهی
    فنجون *** ***
    دختر نارنج و ترنج *** منم که با اون پیغامم که نشونه ای از عقب ماندگیم بود گندزدم فردای روزی که مهمونی بود بهت پیغام دادم گفتم برو خونه نینو بعد فهمیدم که مهمونی شب قبل بوده ***
    *** 🙂 ممنونم. خیلی ***
    *** الهی فدات بشم دختر… داشتم از نبودنت زهره ترک می شدم. باران نباشه؟ نصف وبلاگ خونی من هم تخته می شه. بچه جون مگه شهر دیگه اینقدر هرت شده که هرجا دلت خواست بری؟ برای رفتن نینو متاسفم. خیلی زیاد.. برای این که دل دخترک منو بارانی می کنه این رفتن. خوبی آدم اینه که با هر شرایطی می تونه وفق بده خودش رو.. نینو می ره و عادت می کنی، هرچند یادگارهای بودنش همیشه می مونن حتی اگه نه اینقدر شارپ که حالا هستن. مهم این حس خوبه که بودنش به تو داده، یه جوری که از پس این فضای مجازی حس خوب بودنش به من و دیگرانی هم که می خونیمت رسیده.. این خوبه که از یه آدم به یادگار بمونه… ***
    *** خوبی ِ تو تمومی نداره نه؟ ***
    *** خوب شد باز اومدی … نگرانت بودم بارانکم … اما چون ازش نوشتی خیالم راحت بود که داری فکرت رو جمع و جور میکنی و راهی برایش پیدا میکنی … دست های تو تصمیمم بود باید میگرفتم و دور میشدم. شمس لنگرودی ***
    *** راهی راهی راهی…:( اگر راهی ***
    *** نه تا وقتی که طرف ٍ من تو باشی خوب ٍ من…. ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *