دست و دل ام به کار نمی رود.با پا و کله هم که نمی شود کار کرد.فک ام از سکوت ِ دوازده ساعته ام درد می کند.امروز به این فکر می کردم که من روزی خواهم مرد و خواهند نوشت:” علت مرگ: سکوت!” فکرش را بکن ریمیا.در مملکتی که همه به خاطر حرف زدن می میرند..کسی از سکوت بمیرد.البته معلوم هم نیست که تا ان موقع من هنوز در این مملکت خراب شده باشم.گفتم “خراب شده” اما ته دلم سوخت.بعد از مدت ها بدون موزیک دارم می نویسم.فقط پنکه ی اتاق را روشن کردم که صدای ویز ویز آقای “ح” ، و جیر جیر ِ خانم” ر” و وینگ وینگ ِ اقای “ی” با هاپ هاپ ِ ذهن ام قاطی نشود.دو شنبه ی هفته ی دیگرامتحان سپیکینگ آیلتس دارم و این تنها موضوع مهمی است که امروز به آن فکر کردم.و البته یک مورد دیگر..و ان هم این که کسی که اصلا از او توقع نداشتم خیلی راحت و به ساده گی و به ارامش ِ یک دریا در جواب به یک سوال اهسته و بی آزار ِ من گفت :” خفه شو!”..و من از دیشب به این می اندیشم که “عجب!!..چه به راحتی!..چه به سبکی!…چه جالب !..چه به ساده گی ِ یک تخمه شکستن..چه به ساده گی پا گذاشتن روی دهان و شخصیت کسی…چه بسا به ساده گی ِ یک پازل هزار تکه را کنار هم قرار دادن…می شود کسی را “فحش کش” کرد.و امروز صبح اقای شاهین نجفی چه مفید می خواندند که “یه کم فحش بده..فحش فحش کشم کن!”…بله ریمیای عزیزم.زنده گی ان قدر ها هم که همه می گویند سخت نیست.اصلا راستش ما داریم دوره ی اسانی را می گذرانیم.کاری مانده که نکرده باشیم؟..حرفی مانده که نزده باشیم؟..توهینی مانده که نکرده باشیم؟..سیلی ای باقی مانده که نزده باشیم؟…فریادی مانده که خودمان را کنترل کرده باشیم و نزده باشیم؟..سیگاری مانده که نکشیده باشیم؟..شبی بوده که مست نکرده باشیم؟…خب.پس سختی ِ زنده گی فقط پول در اوردن است؟..ای بابا.اون که ظرف چند سوت-بیشتر از سه سوت البته- حل می شود.شنیدم توی تراس سفارت ژاپن می شه سیگار کشید.فکر کن؟…کمی کار..کمی تراس..کمی کار…کمی بیشتر تراس. نسبت ِ وقت هایی که توی ذهنم سیگار می کشم به وقت هایی که جدی و عملی این کار را می کنم بیست است به نیم!.ها ها.الان یک نقاشی می کشم برای این متن..که نشان دهنم..دست و دلم به کار اگر نمی رود…به هزار جای دیگر می رود!
خانم ر الان وارد اتاق شد و فرمود:” اوه اوه..عجب انرژی منفی توی این اتاق هست.باران نمون این جا..بلند شو بیا بیرون!” طوری از انرژی منفی حرف می زند که انگار بوی گند است.اصلا کلمه ی انرژی با کلمه ی منفی چه طور میتواند تلفیق شود؟..انگار کن که بگوییم..” خورشید ِ سرد!” ..یا ” ریمیای کثیف!”..یا..البته زنده گانی پر است ازین اراجیف ِ تلفیقی..بی خیال.ادامه بده به نقاشی..

یک نظر برای مطلب “”

  1. ناشناس

    [ بدون نام ] *** خوانده شد.مخلص *** خسته نباشید:)
    mojtaba *** خسته نباشید:) ***
    *** کمی کیفم کوک شد و کمی نا کوکمطالبت جذابه و خوش فرمقلمه خوبی داریبر عکسه من که تو همین پیام کلی گاف دارم.موفق باشی ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *